شاید قشنگ ترین اسمی که برای وبلاگم گذاشتم همین بود که برگی از زندگی... دو روز پیش هرچی که بود بین ما برای همیشه تمام شد...
شاید قشنگ ترین اسمی که برای وبلاگم گذاشتم همین بود که برگی از زندگی...
دو روز پیش هرچی که بود بین ما برای همیشه تمام شد...
بالاخره بعد از این همه اذیت شدن به گفته های من اعتراف کرد و حق رو به من داد و در انتها بازم اون سکوت سنگینش که هیچوقت معنیش رو نفهمیدم...
هر برگ درختی ی روزی از درخت میفته و هر برگ دفتری ی روزی ورق میخوره و نوبت این قصه بود که به اینجا برسه و تموم بشه با ی پایان تکراری که آخر همه عشق های امروزی هست و خداحافظ واسه همیشه...
آخرین روزمون میتونست یکی از قشنگترین روزای زندگیمون باشه اما نخواست که بشه...
آخرین حرفی که بهم زد این بود که رفتاراش غیر ارادیه و شاید هیچوقت دیگه نتونه مثل قبل باشه! و این یعنی پایان بودن من در آرزوی با هم بودن....
دیگه لزومی به ادامه این وبلاگ نمیبینم وقتی تنها دلیل شروعش کسی بود که دیگه نمیتونه باشه...
اگه ی روزی ی وبلاگ دیگه شروع کردم حتما اسمش رو میزارم آخرین برگ زندگی...
برای همه با هم بودن ها دعا میکنم...
دوستدار همیشگی شما رها
- ۹۲/۰۷/۰۵