بازخوانی چند فرمان نادر شاه افشار
در میان اسناد بیشماری که در آرشیو سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشوند؛علاوه بر اسناد دوره قاجار و پهلوی،اسنادی نیز از دورههای افشاریه و زندیه به چشم میخورند که بیشتر مضامین آنها (تحت عناوین کلی)در مورد مسایل حقوقی و مالی،موقوفات، عقدنامهها،فرامین،انتصابات و احکام برقراری مواجب،امور قشونی و مسایل ایلات میباشند،این اسناد در فهرست راهنمای مشترک و با کارت و شماره مجزا برای دستیابی محققین و پژوهشگران طبقهبندی شدهاند،در میان اسناد مزبور چهار فرمان از نادرشاه افشار با خط و نگارش ثقیل نمایان است که پس از بازخوانی و توضیحات مختصر در مورد هرکدام از فرامین،محل نگهداری و شماره کارت این اسناد با رعایت تقدم تاریخی تنظیم و جهت دستیابی و ارائه به مورخین و پژوهشگران ارائه میگردد.
راجع به اصل قبیله افشار که ترک هستند یا ترکمان،تا اندازهای بین مورخان تردید است لیکن دلایلی بر اینکه ایل افشار اصلا ترک باشند قویتر به نظر میرسد،1رشید الدین فضل الله مورخ معروف،افشارها را قبایل ترک که در دشتها پراکندهاند میداند و میگوید«اوشر»مؤسس قبیله در جناح چپ ارتش جدش اغوز که از سران معروف ترک بشمار میرود جنگید،ابو القاضی نیز بر آن است که کلمه اوشر از افشار مشتق شده است،2این ایل به طوایف و تیرههای مختلفی منشعب میشود و مهمترین آنها قاسملو و قرقلو میباشند،3مؤلف کتاب جهانگشای نادری در مورد این قبیله مینویسد: «…حضرت[نادرشاه]از ایل قرقلو و قرقلواویماقی از نوع افشار و افشار از جنس ترکمان میباشد.مسکن قدیم این مزبور ترکستان بود،در ایامی که مغولیه به ترکستان استیلا یافتند،از ترکستان کوچ کرده،در آذربایجان توطن اختیار…»کردند4و در زمان صفویه طوایف افشار در ایالات فارس، کرمان،عراق[اراک]و مازندران پراکنده شدند و طایفه قرقلو را شاه اسماعیل صفوی به خراسان کوچانید و در نواحی ابیورد5و با خرز تا حدود مرو مسکن داد تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند،6 و در قسمت دیگر از جهانگشای نادری آمده است:«…بعد از ظهور خاقان گیتی ستان شاه اسماعیل صفوی انار الله برهانه به تقریبات کوچ کرده در سرچشمه میان کپکان7من محال ابیورد خراسان که در سمت شمالی مشهد مقدس طوس،که در بیست فرسخی واقع در قرب جوار مروشاهجهان است توطن اختیار،و در تابستان در آنجا ییلامیشی و در زمستان در دستجرد و دره جز قشلامیشی میکردند…!8و عدهای از مورخین نیز بر این باورند که این افشار در زمان شاه عباس به خراسان کوچانده شدهاند محمد کاظم مروی وزیر مرو نویسنده عالم آرای نادری مینویسد:«شاه عباس صفوی که بلاد خراسان را از لوث وجود عبد المؤمن خان از یک سترد،ممالک موروثی را که چندین سال در تصرف مخالفان بود به عنایت اللهی استرداد نمود،به خیال آن افتاد…جمعی از ایلات و احشامشان را از آذربایجان کوچانیده در نواحی بلاد خراسان سکنی داد که با طوایف ازبکیه نقیض بوده،شاید امورات ضبط و نسق خراسان مضبوط گردد.تا اینکه بعد از تسلط بر ممالک آذربایجان از نواحی ارومی به قدر چهار هزار و پانصد خانوار از جماعت افشار کوچانیده که در نواحی ابیورد و درجز سکنی نمودند…».9
ولی در تأیید اینکه طوایفی از ایل افشار از سلطنت شاه عباس در خراسان منجمله کپکان و دستگرد درگز و کلات و سرخس سکونت داشتهاند،میتوان به نوشته عبد الرشیدین محمد شفیع افشار محمد دولو مؤلف تاریخ افشار که خود از این ایل بوده است استناد کرد.وی مینویسد: «در سال 1306 هـ ق شاه عباس اول به پاس خدمات کلبعلی خان افشار و دیگر طایفه فرمان داد که آنان هر نقطه از کشور را که خود انتخاب میکنند به عنوان اقطاع10در دست گیرند و مسکن سازند و کلبعی خان بیدرنگ هشت هزار خانوار از طایفه را که در عراق[اراک]،فارس،کرمان و خراسان سکنی داشتند به ارومیه انتقال داد به همین جهت افشار ارومی نام گرفتند» بنابراین زمان انتقال طوایفی از ایل افشار به نواحی درگز قطعا اوایل سلطنت شاه اسماعیل صفوی بوده است.11
و عدهای از ایل افشار؛در دوره نادرشاه به خراسان کوچانده شدهاند،نادر شاه پس از فتح بغداد عازم آذربایجان گردید و پروبیگ افشار را به خاطر رشادتهایش به مقام سرداری قوای آذربایجان ارتقای رتبه داد و عاشورخان پاپالوی افشار12را به حکومت ارومیه منصوب نمود،آنگاه به عاشورخان دستور داد که سه هزار خانوار از ایل افشار را تجهیز کرده و در صایین قلعه 13برای بازدید وی آماده سازد،پس از اجرای این امر نادرشاه دستور داد که این افراد به همان منطقه سابق خود،ابیورد حرکت کنند و در آنجا به مرزبانی سرحدات شرق کشور بپردازند14.و جهانگشای نادری مینویسد «در سیزدهم ما صفر موکب همایون از همدان حرکت کرد و چون مقرر شده بود که عاشور خان پاپالو،که در آن اوان حاکم ارومیه بود،سه هزار خانوار از افشاریه را کوچانیده در صایین قلعه که محل عبور موکب منصور است، حاضر نماید.مشار الیه بر وفق فرمان عمل کرده،رایات جهانگشاه از جانب سنندج وارد آن مکان و خانوار مذکور را تدارک دیده روانه خراسان ساختند…»15
سند شماره یک [فرمان نادر شاه به عاشور خان،حاکم ابیورد مبنی بر واگذاری آب و زمین به جماعت افشار جدید که به آن ناحیه کوچانده شدهاند]
بسم الله الرحمن الرحیم
[سجع مهر نادرشاه]بسم الله*نگین دولت و دین رفته بود چون از جا-بنام نادر ایران قرارداد خدا16[طغرا]اعوذ بالله تعالی شانه فرمان همایون شد. آنکه عالیجاه عاشور خان افشار حاکم الکای17ابیورد به شفقت شاهانه سرافراز گشته بداند که در[ا]ین و لا بعرض اقدس رسید چون چند خانوار جماعت افشار را که تازه وارد شدهاند به محال شاه توت18کوچانیده همگی زراعت آبی و دیمجه آن محال را متصرف گردیدهاند به حصول اطلاع بر مضمون رقم اقدس آن عالیجاه خود متوجه گردیده خانه اللهقلی صوفی و چهار پنج خانوار جماعت کوسه احمد لوی19قدیمی که در آنجا سکنی دارند از زراعت آبی و دیمجه آن محال آنچه از برای زراعت و مدار گذار جماعت مذکور20ضررو باشد از آب و زمین شیار کرده تسلیم که زراعت نمایند و باقی آب و زمین و زمین دیمجه زار را بتصرف جماعت افشار جدید داده قدغن نمایند که زمینهای بیاض زراعت نشده را شیار نموده و تربیت کرده به اصلاح آورده از برای خود دیمجه فراوان زراعت نمایند و در این باب قدغن اکید فرمایند و در عهده شناسند.تحریرا فی 22 شهر ربیع515121 ق.
شماره تنظیم:14003
شماره کارت:105
اندازه سند 30*81 سانتیمتر
*صوفیانلو یکی از طوایف این چمشگزک است،این طایفه در زمان شاه عباس کبیر به سال 1101 ق همراه سایر اکراد به خراسان کوچ داده شدهاند و در مناطق مرزی در روستاهای محمد تقی بیک،دوست محمد بیک از توابع بخش نوخندان درگز و دره درونگر و عدهای نیز در کلات در روستاهای یکه باغ،کریمآباد لاین کهنه کهلاب[مرز ترکمنستان]اسکان یافتهاند22و عدهای از آنها نیز در آذربایجان غربی در منطقهای به نام صوفیان23اسکان دارند.
صوفیانلوهای خراسان در زمان نادرشاه قدرت چشمگیری داشتند و در رساندن نادر به تخت سلطنت فداکاریهای شایان توجهی از خود بروز دادند، به همین جهت نادرشاه همواره از آنها به احترام یاد میکرد و در مناصب و مشاغل مهم میگماشت24.و شاهوردی بیگ25نیز از تاریخ 17 شهر جمادی الاول 1150.ق طی حکمی از طرف نادرشاه به کدخدایی این طایفه منصوب شد23
سند شماره دو
[فرمان اعطای کدخدای ایل صوفیانلو به شاهوردی بیک]
بسم الله الرحمن الرحیم
[سجع مهر نادرشاه]بسم الله*نگین دولت و دین رفته بود چون از جا بنام نادر ایران قرارداد خدا[طغرا]اعوذ بالله تعالی شانه فرمان همایون شد. آنکه بنابر شفقت بینهایت شاهانه و مرحمت از حد افزون خسروانه درباره رفعت و معالی پناه شاهوردی بیک از ابتدای شش ماهه هذه السنه ئیلان ئیل27به دستور قدیم کدخدایی جماعت صوفیانلو را به مشار الیه شفقت فرمودیم که در هر باب متوجه امنیت و ضابط ایل خود بوده در مراسم خدمتگزاری و سایر امور مقرره و در این بابت خود را معاف ندارند، جماعت صوفیانلو مشار الیه را کدخدای بالاستقلال خود دانسته از سخن و صلاح حسابی او بیرون نروند و قدغن نمایند.در عهده شناسند.
تحریرا فی 17 شهر جمادی الاول سنه 1150 هـ ق.
شماره تنظیم:108002
شماره کارت:132
اندازه سند:51*29 سانتیمتر
*با روی کار آمدن و قدرت پیدا کردن صفویه تغییراتی در وضع اداره امور مالی و اجتماعی کشور پدیدار شد و میتوان گفت اساسی که صفویه از آغاز قرن دهم هجری در ایران بنا نهادند تا ابتدای دوره مشروطیت همچنان برقرار ماند،چه از لحاظ تقسیمات کشوری و چه از حیث روش اداره کردن مملکت.
نادرشاه ارداره ولایات را چنانکه معمول عصر صفویه بود به حکام و ایالات را به بیگلربیگی و والی میسپرد،و هر ماه از اوضاع تمام نواحی کشور گزارش مخصوص به او میرسید28مؤلف تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه امراء غیر دولتخانه(امراء سرحد)را به چهار قسم؛والیها، بیگلربیگان،خانها،سلطانها تقسیم کرده و درباره والیها مینویسد: «…مرتبه این مقام در آثار نویسندگان عصر نادری به درستی مشخص نشده است.با استناد به تذکرة الملوک،والی بزرگترین مقام حکومتی روزگار صفویان بوده و تعداد ولات نیز معدود و محدود(خوزستان،لرستان، گرجستان و کردستان)بود.ولی در این عهد،نویسندگانی که تفصیل بیشتری در مورد انتصابات نوشتهاند،یکجا فرضا حاکم فارس را والی ذکر کردهاند [از جمله](عالم آراء،جلد 2،ص 68-67 در باب انتصاب حاتم بیک کرد با دلو خراسانی در 1158)…[والی]ذکر کردهاند.
قدر مسلم این است که این عنوان،کماکان بالاترین مقامات حکومتی امراء سرحدی محسوب میشده است و اکثر منتسبان نادر،چون برادر و فرزندان و فرزندان برادر وی که به فرمانروایی منطقهای سرافرازی مییافتهاند به همین عنوان«والی»و یا«صاحب اختیار»خوانده میشدند…»29
سند شماره سه
[فرمان نادرشاه در مورد انتصاب میرزا حسین ضابط سابق نطنز به رتبه حکومت یزد]
بسم الله تعالی
بسم الله*نگین دولت و دین رفته بود چو از جا-بنام نادر ایران قرارداد خدا[طغرا]اعوذ بالله تعالی شانه فرمان عالی شد-آنکه بنابر شفقت شاهنشاهی و عنایت ظل اللهی درباره نجابت و رفعت و معالی پناه سلاله النجبایی میرزا حسین ضابط سابق نطنز از ابتدا هفت ماه هذه السنه ایتئیل 30مشار الیه را به تغییر محمد باقر بیک به رتبه حکومت31و ضبط مالیات دار العباد یزد سرافراز و موازی دوازده هزار عدد نادری32که به ششصد تومان تبریزی بوده باشد مواجب سالیانه در ازاء خدمت مزبور در وجه مشار الیه مرحمت فرمودیم که چنانچه باید و شاید و از جوهر و کانون او آید به لوازم و مراسم امر مزبور قیام و در ضبط ربط مالیات و توفیر زراعات و تکثیر خالصجات و آبادی ولایت و جمعآوری رعیت و تنبیه اجامر و اوباش سعی موفور بمنصه ظهور رسانیده آنچه پیشکش و همراهی و سلامانه و حاصل احداث بعمل آورده روزبروز بقلم عمال الکاء مزبور بدهد که دفتری و ابو ابجمع نمایند و با رعایا و برایا بر وجه احسن سلوک مسلوک باشد در هر باب حسن نیکو خدمتی خود را پذیرای جلوه ظهور ساخته بتقصیری از خود راضی نشود وزیر و مستوفی و کلانتر و کدخدایان و اهالی و اعیان و عموم سکنه و متوطنین در العباد مزبور سلاله النجبا مشار الیه نایب و حاکم ما بالاستقلال آنجا دانسته از سخن و صلاح حسابی او که مقرون بصرفه دیوان و رفاه حال رعایا باشد بیرون نروند عالیجاه مقرب الخاقان مستوفی الممالک و مستوفیان عظام دیوان[ا]علی،رقم این عطیه را در دفاتر خلود ثبت نمایند در عهده شناسند.تحریرا فی شهر جمادی الثانی سنه 1155 ق.
شماره تنظیم:108002
شماره کارت:133
اندازه سند:51*5/28 سانتیمتر
*جماعت لزگی جاروتله که در البرز سکنی دارند،گاهی اوقات به واسطه وجوه راههای دشوار و کوهستانی و جنگل انبوه و به پشت گرمی موقعیت خود بعضی اوقات از در نافرمانی بیرون میآمدند؛نادر برادرش ابراهیم خان ظهیر الدوله سپهسالار آذربایجان را مأمور گوشمالی آنان کرد،در آغاز او لزگیها را شکست داد،سپس آنان تیراندازان ماهر خویش را به کمینگاههای بالای کوه گسیل داشتند،از اطراف جنگ درگرفت و ابراهیم خان کشته شد؛33در این هنگام نادرشاه مشغول لشکرکشی به هندوستان بود،34 وی امیراصلان خان قرقلو را به ایالت آذربایجان و صفی خان بغایری را که سردار گرجستان بود به سرداری آذربایجان گماشت که با نیروهای آن سمت به تأدیب آن طایفه و به پاسداری از آن نواحی پرداخته و منتظر لشکرکشی نادر باشد35و نادر پس از پیروزی بر هندوستان در هنگام ورود به قندهار غنی خان ابدالی را که یکی از فرماندهان او بود خواسته و نزدیک به بیست هزار نفر از سپاهیان افغان و بلوچ به او داده و بیست هزار نفر نیز از سپاه آذربایجان جمعی لشکر وی کرد36و او را به خونخواهی برادرش عازم نواحی جاروتله کرد و دستور داد آنان را چنان تنبیه نمایی که عبرتی برای سرکشان هر دیار باشد.37
سپس غنی خان مرخص و عازم آذربایجان گردید و در نواحی گنجه لشکرهای آن دیار را احضار نموده سان دید و بعد پلی بر روی رود کر بست و از آنجا عازم فاق از محال اوسمی لزگی کوچک که در فرمانبرداری نادرشاه بود گردید،و بدو ورود،اوسمی نامبرده به پیشواز سردار (به تصویر صفحه مراجعه شود)
غنی خان آمد و بعد از آن همراه آنان عازم جار گردید،38و خود نادر پس از شکست دادن ازبکان بخارا و خوارزم و خاطرجمعی از هندوستان و ساماندهی کارهای ولایات خراسان39در پنجشنبه بیست و پنجم ربیع الاول 1154 ق.اواسط جوزای40آن سال از راه تهران و قزوین به آذربایجان و سپس عازم داغستان گردید.41در این مورد مؤلف جهانگشای نادری مینویسید:«…تنبیه اشرار طبرسرانی را وجه همت ساخته،از سمت دست کافری و آنچه لازم بود از تأدیب و احراق امکان و چرانیدن مزارع و محصول آن طایفه بعمل آمده،در آن دیار دیاری و از آبادی آثاری نگذاشتند و از آنجا عطف عنان به جانب سایر محال داغستان کرده، دلیران سپاه در دهات و قراء و سقناق و قلاع آن طایفه کار آتش در بیشه و گرگ در مه و سیل در ابنیه کردند…».42
گویا سران لزگی قصد تسلیم داشتهاند که از نیت نادر دایر بر کوچانیدن خود به خراسان آگاه میشوند و به این حساب که سران آنها کشته نشوند و خود نیز تا پایان عمر به بیگاری تن درندهند،تصمیم به مقاومت گرفتند، سپس کودکان و زنان خود را در کوهستانها پناه دادند و آماده دفاع شدند و شبی بر اردوی نادر شبیخون زدند،عدهای را کشتند و مال بسیاری را به غنیمت بردند،43نادر از این شکست خشمناک شده و بطور مأیوسانهای جنگید،ولی به واسطه نرسیدن آذوقه و خواروبار مجبور شد به دربند عقب نشینی کند44و تصمیم گرفت که چندی در حدود دربند داغستان بماند تا زمانی که سرکشان آن سرزمین را گوشمالی و فرمانبردار نسازد رو به سمتی دیگر نکند،احکامی را صادر و محصلانی را تعیین کرد که از حد تفلیس تا خلخال و اردبیل و تبریز از خالصجات دیوانی و غیره،غله برای توشه سپاهیان؛عراده توپ و چارپایان به اردوی وی حمل شود،45و خود نادر نیز در زمستان به سه فرسخی دربند آمد و زمستان را در آنجا ماند.46و در سال 1155.ق پس از درگیریهایی که روی داد اوسمی فراری شد،شمخال و سرخای که از بزرگان داغستان بودند تسلیم47و نادر پس از یک سال و نیم جنگ در داغستان و دادن تلفات سنگین48در روز دوشنبه 16 ذیحجة الحرام سال 1115 ق.از داغستان به مغان بازگشت.49
سند شماره چهار
[فرمان نادرشاه در مورد لزوم بارگیری سریع مقدار غله و ضرورت حمل آن]
بسم الله تعالی
[مهر نادرشاه با سجع]:بسم الله*نگین دولت و دین رفته بود چون از جا- بنام نادر ایران قرارداد خدا.
[طغرا]اعوذ بالله تعالی شانه فرمان همایون شد.آنکه رفعت و معالی پناه نظاما،شاهوردی بیک داروغه شیرخان سرکار خاصه علیه به شفقت شاهنشاهی سرافراز گشته بداند که عریضه در[ا]ین وقت نوشته بود به نظر اقدس رسید چرا دیر کرد و تا حال بارگیری نکرد و نیامد[؟]عرض کرده بود،که دو هزار خروار غله در آقسو50و بقیان51هست غله که از سورساتچی به جای آرد گرفته است آن هم حاضر است آرد خود دو سه هزار خروار تحویل دارد و بسیار است محصلان سیورسات محلی نبودند که دویست خروار غله از جمله دویست و هفتاد خروار غرامت آرد را گرفتهاند. هفتاد خروار آرد را بخشیدیم دویست خروار را که نزد محصلانست آن را هم بارگیری کنند و محصلان به جهت هفتاد خروار تتمه مزاحمت به جناب علیمردان نرسانید،او را برداشته همراه بیاورند و در هر صورت دو هزار و پانصد خروار گندم در دست دارد،چهارصد پانصد خروار آرد نیز عالیجاه حاجی سیف الدین خان و بهبود بیک و نظر علی بیک همراه دارند؛میباید که معقول بارگیری کند و وارد عربلر شود و روز حرکت خود را بزودی مصحوب چاپار عرض نماید و از جل و پوشاک و نواله52شتران معقول سرحساب باشد و کوتاهی جایز ندارد و به هر منزل که خواهد آمد پیشتر آدم تعیین کند که جا و آب و علف و هیمهاش را ملاحظه کنند و بعد از آن آنجا منزل کند.و در این باب لوازم اهتمام عمل آورده و در عهد شناسند.تحریرا فی 28 شهر شوال المکرم سنه 1155 ق.
شماره تنظیم:108001
شماره کارت:129
اندازه سند:25*5/13 سانتیمتر
پانویسها:
(1)-محمد شفیع تهرانی،تاریخ نادرشاهی«نادر نامه»به اهتمام رضا شعبانی،تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،1369 ش،ص 261.
(2)-مؤلف جامع التواریخ در مورد شعبه اوغوز(پسر قراخان)مینویسد:«…او را شش پسر بوده و هریک از ایشان چهار پسر داشته و اغوز دست راست و چپ لشکر به ایشان داد بدین موجب:
کون خان:قایی،بایات،الغه اولی،قرااولی.
آی خان:یارز،دوکو،دودرغه،یاپارلی.
یولدوزخان:اوشر،قزیق،بیگدلی،قارقین.
دست چپ:…»