تبارت به عزت می رسد، به آزادگی، تبارت به هگمتانه می رسد و به تخت جمشید، تو از تبار بالابلندان روزگاری که در کلاسِ همواره مشق شیرین رستگاری می نویسی، تو هرسال با همان کیف و کفش و پیراهن راهی مدرسه می شوی، هرسال با همان کت و کلاه پای در مدرسه می گذاری، پدرت مرد کار است، مرد بیل بر دوش خیره در رهگذران ِ شهر. هرسال برای تو و همسالانت، برای آنان که« ندارند» جشن ها برپا می شود. جشن عاطفه ها.